گاهی برخی افراد برای ثبت شرکت دچار اشتباهاتی میشوند که ممکن است خسارات جبران ناپذیری را به شرکت وارد سازد. دانستن این اشتباهات میتواند کسانی که قصد ثبت شرکت دارند را آگاه سازد و از اشتباه مجدد جلوگیری به عمل آورد.
نکات قابل توجه درباره ثبت شرکت
گاهی برخی افراد برای ثبت شرکت دچار اشتباهاتی میشوند که ممکن است خسارات جبران ناپذیری را به شرکت وارد سازد. دانستن این اشتباهات میتواند کسانی که قصد ثبت شرکت دارند را آگاه سازد و از اشتباه مجدد جلوگیری به عمل آورد.
اشتباهات در ثبت شرکت
اشتباهاتی که ممکن است در مورد ثبت شرکت صورت بگیرد
نداشتن اطلاعات نسبت به افرادی که به عنوان شریک تجاری انتخاب میشوند. این موضوع موجب میشود تا صدمات جبران ناپذیری بر پیکره شرکت وارد شود. برای مثال میتوان به عدم امکان در انحلال شرکت، سوء استفاده برخی افراد سودجو، عدم امکان تغییرات شرکت و تشکیل جلسه، زیر سوال رفتن اعتبار کل شرکت، عدم امکان خروج فرد سود جو از شرکت به سهولت، امکان بوجود آمدن ورشکستگی و … اشاره کرد.
نداشتن اطلاعات کافی در رابطه با قانون تجارت و عدم مطالعه قوانین ثبت شرکت موجب میشود تا برخی افراد که میخواهند شرکت تشکیل دهند، دچار ابهام شوند. برای مثال عدم تمایز میان ثبت شرکت مسئولیت محدود و ثبت شرکت سهامی خاص یا تفاوت بین موسسه و شرکت موجب بروز برخی مشکلات برای شرکتها میشود چرا که تصمیم بین مسئولیت محدود و سهامی خاص از تصمیمات اهمیت زیادی دارد. مثال دیگر تبدیل یک شرکت به شرکت دیگر است. همانطور که میدانیم تبدیل شرکت مسوولیت محدود به سهامی خاص و بالعکس امکانپذیر نیست. توصیه ما برای کسانی که قصد ثبت شرکت را دارند مطالعه مکرر قانون تجارت و استفاده از مشاوره در تفهیم بندهای آن و مطالعه کتابهای حقوقی میباشد.
یک مورد دیگر از اشتباهاتی که در ثبت شرکت صورت میگیرد، عدم آشنایی مدیران با روند ثبت شرکت میباشد که موجب دوباره کاریهای مکرر در امور ثبت شرکت میشود. که این امر میتواند روند کار ثبت را برای چند هفته به تعویق بیندازد.
اهمیت ندادن به سرمایه ثبتی شرکت از جمله مواردی است که گاهی سهامداران و مدیران نسبت به آن بی توجه هستند. به عبارت دیگر بسیاری از شرکتها با حداقل سرمایه یعنی سرمایه ثبتی 100 هزار تومان ثبت میشوند که اگر چه این سرمایه سالهاست در قانون تجارت مصطلح شده، اما با تورم و کاهش ارزش ریالی، 100 هزار تومان به هیچ عنوان نمی تواند بعنوان اندوخته یا توان مالی شرکت قلمداد شود. چه بسا شرکتهایی که با این سرمایه ثبت و اقدام به کلاهبرداریهای کلانی در سطح وسیع نموده اند. از سوی دیگر سرمایه ثبتی شرکت یک پارامتر تاثیرگذار در اعتبار شرکت است. به عبارت دیگر، یکی از معیارهای رتبه بندی شرکتها، میزان سرمایه آن نیز بستگی دارد. هر چند که در ثبت شرکت با مسئولیت محدود و ثبت موسسه سرمایه ثبتی اظهاری است و تنها در شرکتهای سهامی خاص سرمایه غیر اظهاری میباشد (سرمایه باید در حسابی بلوکه شود اما باز هم میتواند بیانگر توان مالی شرکا باشد). از این رو تعیین سرمایه ثبتی معقول و منطقی برای شروع فعالیت شرکت و ثبت الزامی میباشد.
یکی دیگر از اشتباهاتی که ممکن است در ثبت شرکت صورت بگیرد مربوط به مسائل مالیاتی میباشد. همزمان با ثبت شرکت و تامین مایجتاج فیزیکی شرکت باید به مسائل مالیاتی شرکت نیز توجه ویژه ای صورت بگیرد. گاهی برخی از افراد از جرایم سنگین مالیاتی شکایت میکنند که به علت بی اطلاعی از قوانین، عامل تبعات سنگین مالیاتی برای آنها شده است. اخذ دفاتر پلمپ بصورت سالانه، مالیات 2 در هزار، اظهارنامه مالیاتی سالانه،گزارش ارزش افزوده همگی از مواردی است که در هنگام ثبت شرکت باید به آن توجه ویژه شود.
شرکتهای هلدینگ
منظور از شرکتهای هلدینگ چیست؟
شرکتهای هلدینگ (Holding Company) تعابیر مختلفی از قبیل شرکت مادر ، شرکت دارنده ، شرکت کنترل کننده ، شرکت مالک ، شرکت صاحب سهم ، شرکت اصلی به کار برده میشود.
هلدینگ چیست؟
در اواخر قرن نوزدهم، کالاها به طور انبوه برای بازارهای ملی یا جهانی تولید میشد که این امر موجب شکل گیری رقابت بر سر قیمتها و کنترل مواد اولیه محدود به منظور تضمین ثبات هزینهها و مداومت عملیات، سهولت در تامین مالی و… شد.
در نتیجه این رقابت گرایش تغییر ناپذیری برای کسب قدرت انحصاری در چند شرکت معدود بوجود آمد که بسیاری از شرکتهای بزرگ داوطلبانه اقدام به ایجاد مجتمعهایی مینمودند. برای مثال کارتل و ائتلافهای موقت، بعضی دیگر موسسههای مالی مانند تراست یا شرکت مادر را بوجود آوردند تا بر سهام با رای، شرکتهای مورد نظر قابل کنترل باشند. برخی دیگر راه ادغام و اختلاط را انتخاب و شرکت واحد و متعددی تاسیس کردند که به آن هلدینگ گفته میشود.
برای تعریف شرکت هلدینگ (Holding Company) تعابیر مختلفی از قبیل شرکت مادر، شرکت دارنده، شرکت کنترل کننده، شرکت مالک، شرکت صاحب سهم، شرکت اصلی به کار برده میشود. در اینجا به شرح هر یک از این اصطلاحات میپردازیم :
شرکتی است که از طریق داشتن مالکیت سهام، فعالیتهای شرکت دیگر را کنترل مینماید، شرکت مادر نام میگیرد. در تعریف دیگری از شرکت مادر گفته میشود که شرکت کنترل کننده ای که دارای فرعیهای متعدد بوده و خود دارای فعالیت تجاری نخواهد بود.
به شرکتی که تنها با هدف خرید سهام سرمایه و کنترل عملیات شرکتهای دیگر تاسیس شده و به خودی خود دارای فعالیت تجاری نیست، شرکت دارنده گفته میشود. شرکت دارنده دارای شرکتهای فرعی متعدد است و فعالیت خود را در اداره شرکتهای فرعی متمرکز میکند که فعالیت اصلی آن خرید سهام قابل کنترل یک یا چند شرکت دیگر میباشد.
به شرکتهایی که یک یا چند کمپانی و موسسه دیگر را تحت تملک یا کنترل خود دارند، شرکت کنترل کننده میگویند که سهام سایر شرکتها را جهت کنترل آنها خریداری مینماید. در صورتی که شرکت سهام سایر شرکتها را به منظوری غیر از کنترل آنها خریداری کند، دیگر شرکت، کنترل کننده نخواهد بود و شرکت سرمایه گذاری کننده نام میگیرد.
هلدینگها شرکتهای بزرگی هستند که اغلب تنها به صورت شرکتهای مالک میباشند و هیچ گونه نقش تولیدی بر عهده ندارند و بطور روز افزون تبدیل به واحدهای مالی میشوند که صرفا بر طبق مسائل مالی تصمیم گیری میکنند. در این شرایط به شرکتهای هلدینگ، شرکتهای مالک نیز گفته میشود. در این نوع شرکتها، مالک سهام شرکتهای دیگر است تا از این طریق بتواند شرکتهای دیگر را کنترل کند.
یک موسسه کاملا مالی که سرمایه خود را برای تحصیل منافع در سایر شرکتها بکار میبرد که این امر از طریق خرید بیش از ۵۰% سهام عادی آنان صورت میگیرد، شرکتهای صاحب سهام نام دارد و شامل شرکت دارنده سهام، شرکت مرکزی، شرکت مالک، شرکت بازرسی، شرکتهایی که سرمایه آنها از سهام شرکتها تشکیل شده باشد.
شرکتی که به علت داشتن مالکیت سهام، بوسیله شرکت دیگری کنترل میشود و میتواند چندین شرکت فرعی داشته باشد، شرکت فرعی نام دارد که به واسطه یک واحد تجاری دیگری کنترل میگردد و بیش از ۵۰ درصد سهام با رای، در دست شرکت دیگر قرار دارد. گاهی شرکت اصلی با سهامی کمتر از ۵۰ درصد قادر به کنترل شرکت فرعی میباشد.
شرکتی که تمام یا بیش از نیمی از سهام آن را شرکت دیگری داشته باشد، شرکت تابعه نام دارد که درصد سرمایه گذاری شرکت اصلی در آن بیش از ۵۰ درصد بوده و یا کنترل آن در اختیار شرکت اصلی قرار دارد. در این نوع شرکت، حداقل ۵۰ درصد سهام آن در اختیار شرکت مادر میباشد.
به شرکتی که به شرکت دیگری وابسته باشد اعم از اینکه مالک سهام باشد و یا سهام آن در دست شرکت دیگری قرار گرفته باشد، شرکت وابسته گفته میشود که به طور غیر مستقیم یا مستقیم از طریق یک یا چند شرکت واسطه، شرکت دیگری را کنترل میکند، یا به وسیله شرکت دیگری کنترل شده یا با شرکت دیگر مشترکا بوسیله شرکت سوم کنترل میگردند.
به شرکتی که شرکت اصلی و شرکتهای تابعه و وابسته به آن، سهامدار نبوده اما طبق موردی دارای مدیریت مشترک و ارتباط مستقیم از نظر فعالیتهای تجاری با گروه میباشد، شرکت همبسته گفته میشود.
به شرکتی که مدیریت آنها توسط شرکت مادر تعیین و کنترل میگردد اما سرمایه گذاری شرکت مادر در آنها کمتر از ۵۰ درصد سهام باشد، شرکت وابسته میگویند.
شرکت فرعی که میزان سرمایه گذاری شرکت اصلی در آن بین ۲۰ تا ۵۰ درصد بوده که به موجب قانون تجارت یک عضو هیات مدیره در مدیریت شرکت مزبور اعمال نظر نماید، شرکت وابسته نام دارد که حسابهای این نوع شرکت برای تهیه حسابهای تلفیقی استفاده نمی شود.
شرکتهای هلدینگ
جایگاه هلدینگ در ایران
به دلیل فقدان مرز مشخص بین انواع ترکیب (ادغام، تلفیق، اشتراک منافع و …) با یکدیگر و با هلدینگ و شباهت فعالیت شرکتهای هلدینگ از نظر بهره برداری در منابع خود و کسب سود بویژه بواسطه خرید و فروش و یا نگهداری سهام با شرکتهای سرمایه گذاری و عدم توجه به این نکته که شرکتهای سرمایه گذاری بر خلاف شرکتهای هلدینگ هر نوع خرید و فروش سهام را تنها با هدف کسب سود و نه کنترل انجام میدهند، موجب شده تا شرکتهای هلدینگ در ایران ناشناخته و نامانوس باقی بمانند.
از آنجایی که در ایران قوانین محدود کننده برای میزان خرید سهام با رای شرکتها در قانون تجارت ایران وجود ندارد، لذا بیشتر شرکتهای پیوسته و سرمایه گذاری اقدام به خرید درصد بالاتری از سهام سایر شرکتها مینمایند که این امر به معنای کنترل شرکتهای دیگر میباشد. هر چند این شیوه با هدف کنترل با مالکیت محدود مغایرت دارد اما باید گفته فعالیت شرکتهای هلدینگ در ایران به شرکتهای سرمایه گذار شباهت دارد که با در اختیار داشتن اکثریت سهام (بالای ۹۰ درصد) با رای سایر شرکتها میتوانند آنان را تحت کنترل بگیرند.
همچنین در مورد نحوه تاسیس یک شرکت هلدینگ بهتر است به این پست ما مراجعه بفرمایید
تفاوت میان هلدینگ و ادغام
در هلدینگ موجودیت شرکت ادغام شونده ضمن جذب از بین میرود و شخصیت حقوقی خود را از دست میدهد و عملاً شرکت ادغام شونده منحل میگردد، این در حالی است که در ادغام کسب داراییهای خالص یک یا چند شرکت از طریق شرکت دیگر مطرح است. در پاره ای از موارد ادغام شرکتها مزایایی نیز دارد.
در هلدینگ حتی اگر 10 درصد سهام شرکت فرعی در مالکیت شرکت اصلی باشد موجودیت شرکت فرعی از بین نخواهد رفت، شخصیت حقوقی سابق همچنان حفظ میشود، هیچ نوع عملیات پر هزینه انتقال عنوان مالکیت املاک ضرورتی ندارد و حقوق و ادعاهای اعتبار دهندگان فعلی دست نخورده باقی خواهد ماند. با توجه به اینکه در هلدینگ، شرکتهای فرعی مختلف دارای شخصیت حقوقی مجزایی میباشند که موجب میشود تا از قوانین حقوقی مجزایی تبعیت نماید و وظایف هر واحد از وظایف دیگر واحدها متفاوت شود. بنابراین خسارتهای غیر مترقبه که بر یک واحد وارد میگردد، دیگر واحدها تعهدی نخواهند داشت و مانع از ضرر به کلیه سرمایه شرکت میشوند. این در حالی است که در ادغام چنین امری صدق نمی کند و خسارت یکی واحد به معنای ضرر برای واحدهای دیگر میباشد.
به لحاظ ساختار سازمانی، میان شرکتهای هلدینگ با شرکتهای ادغامی تفاوت اساسی وجود دارد. با توجه به اینکه میان مقیاس و بخشی کردن شرکت، پیوند برقرار است، لذا شرکتهای غول پیکر به استثنای بنگاههایی که نظام فنی آنها هزینه ثابت بسیاری را ایجاب میکند، نه تنها نیازمند بخشی کردن ساختار خود میباشند، بلکه تنها از این راه به چنین ابعاد بسیار گسترده دست پیدا میکنند و از این رو شرکتهای ادغامی غالبا از ساختار بخشی استفاده مینمایند.
نحوه درک مشتری
نحوه درک مشتری را بهتر بدانیم زیرا برقراری ارتباط با مشتریان یکی از اصول اساسی در بازاریابی به شمار میرود. تحقیقات نشان داده اند که بسیاری از تصمیمات مشتریان بر اساس احساسات انان است.برقراری یک رابطه احساسی با مشتریان به معنای درک نیازهای آنها میباشد.
برقراری روابط احساسی با مشتریان
برقراری ارتباط با مشتریان یکی از اصول اساسی در بازاریابی به شمار میرود. برخی بر این نظر هستند که مشتریان با آنالیز جزئیات تصمیم به خرید میگیرند در حالی که تحقیقات نشان میدهد 50 % تصمیمات مشتریان مبتنی بر احساسات نهفته آنان میباشد. در واقع احساسات در شکل دادن نگرشها، تصمیمگیریها و رفتار مشتریان اهمیت زیادی دارد. برقراری یک رابطه احساسی با مشتریان به معنای درک نیازهای آنها میباشد.
بکار گماشتن بازاریاب
بازاریاب تنها به منظور افزایش فروش محصولات استخدام نمی شود بلکه یکی دیگر از عملکردهای مثبت بازاریابها، درک نیازها و خواستهای مشتریان میباشد. در واقع بازاریاب از نزدیک با مصرف کنندگان ارتباط برقرار میکند و پای صحبتها، نقدها، نظرات و پیشنهادات آنها مینشیند و با انتقال صحبتهای آنان به تولیدکنندگان و شرکتها، عاملی برای درک بیشتر نیازهای آنان خواهد بود.
اولویت قرار دادن مشتری
اولویت قرار دادن مشتری به معنای خواست و اراده مدیران شرکت برای تامین نیاز و خواست آنها می باشد که این امر به صورت خودکار به معنای درک نیازهای آنها می باشد. در اولویت قراردادن مشتریان مزایایی را نیز برای شرکت به همراه دارد. به عبارتی، مشتریان در یک بخش فروش محصولات قرار میگیرند که تمرکز کردن بر روی این بخش خط مشی کار را نیز مشخص میکند. هنگامی که مشتریان در اولویت قرار بگیرند، سایر بخشها نیز به تبع آن تغییر کرده و مطابق با خواست آنها حرکت میکنند.
نحوه درک مشتری
گوش دادن به نظرات مشتریان
گوش کردن به صحبتهای مشتریان نوعی احساس راحت بودن و مهم بودن را به آنها القا میکند. زمانی که مدیران پای صحبتهای مشتریان بنیشنند، آنها نیازها و خواستهای خود را صادقانه بیان میکنند و این یک فرصت برای شرکت خواهد بود.
اثبات احترام خود به مشتریان
احترام به مشتریان موجب جلب اعتماد و نظر آنها خواهد شد و یک رابطه قوی میان مشتری و مدیران ایجاد میکند. انتظارات مشتریان پیوسته در حال افزایش است و این رابطه میتواند به آگاهی یافتن مدیران از توقعات جدید آنها کمک کند.
عملکرد حرفه ای و حفظ اعتماد بهنفس
داشتن اعتماد به نفس مدیران و حرفهای عمل کردن آنها نوعی احساس اعتماد را در مشتریان ایجاد میکند و این حس را به آنها القا میکند که میتوانند به مدیران و محصولات آنها اتکا نمایند. به هر میزان اعتماد مشتری، نسبت به محصولات افزایش پیدا کند به همان میزان نیز خود را به محصولات شرکت نزدیک کرده که از این طریق میتوان به نیازها و خواستهای واقعی آنان پی برد.
ایجاد کانالهای ارتباطی
معرفی وب سایت به مشتریانی که از طریق بازار و به شکل حضوری محصولات را خریداری میکنند، راهی برای برقراری ارتباط با مشتریان میباشد. درج شمارههای تماس شرکت، آدرس وب سایت، ایمیل و … راهی است که از طریق آن مشتریان با شرکت ارتباط برقرار میکنند.
برخورد منطقی با مشتریان شاکی
گاهی برخی مشتریان به دلایل مختلفی ممکن است از محصولات شرکت رضایت نداشته باشند که بواسطه کانالهای ارتباطی با شرکت تماس برقرار کرده و شکایات خود را مطرح میکنند. داشتن سعه صدر در پاسخگویی، عذرخواهی، سوال پرسیدن از آنها و … راههایی است که مشتری احساس راحتی کرده و میتواند صحبتهای خود را به گوش مدیران برسانند. ممکن است در حین صحبت کردن مشتریان، عصبانیت مدیران را برانگیزند. در این گونه مواقع مدیران باید خود را در جای مشتری قرار دهند و بدانند مشتری شاکی، شخصی است که برای یک محصول هزینه پرداخت کرده اما محصول مطابق با میل وی نبوده است. با درک این مسئله بهتر میتوان به صحبتهای آنان گوش فرا داد. همدلی با مشتریان یک گام به سوی موفقیت است.
:: بازدید از این مطلب : 38
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0